ـ مولی
مولی به معنای سرپرست ، بنده و پسر عمو و داماد آمده است و مولا به هم پیمان گفته شده است و کسی که مسئولیت و سرپرستی کاری را بر عهده گرفت و به وی ولی گویند.[17]
مولی مصدر میمی و یا اسم مکان است و در زبان عربی به معنای زیر به کار رفته است :
1- ولی و سرپرست ، 2- مالک ، صاحب ، اولی ، محب ، خویشاوند سببی و نسبی ، همچون عمو ، برادر و … ، تابع و پیر ، هم قسم ، همسایه و بالاخره به معنای مولی در دین و سید و امام و مولی الموالات هم آمده است.[18]
مولی در تداول درویشان ، علی بن ابی طالب علیه السلام است.[19]
به گفته زبیدی معنای حقیقی مولی ، مالک است ؛ چنانکه می گوید : «المولی : المالک … یطلق علی العبد و …» ولی در پایان نیز تصریح دارد که : گاهی اختلاف معنای مولی به اعتبار اختلاف مصادر و منشأ اشتقاق آن است.[20]
ابن فارس معنای حقیقی مولی را همان قرب می داند و پس از نقل معنای متعدد مولی می گوید:
«کل هولاء من الولی و هوالقرب» و سایر معنای مولی ، مصادیق و افراد این قرب است ؛ مانند ولی . لکن اظهر مصادیق قرب و اکمل افراد آن همان سلطنت و اولی به تصرف است ؛ یعنی مرتبه ای از مراتب قرب که موجب سلطنت و اولویت می گردد.[21]
برای کلمه «مولی» در کتب لغت ، از چهار تا بیست و هفت معنی و مصداق ذکر کرده اند.
علامه امینی هم بعد از نقل بیست و هفت معنی متذکر می شود که معنای حقیقی مولی همان اولی به شیء است . عبارت الغدیر چنین است : «ان الحقیقه من معانی المولی لیس الا الاولی بالشیء»[22]
3ـ ولایت
از حیث معنای لغوی و اصطلاحی، کمتر واژه ای همانند ولایت دارای گستره ی معنایی است ؛ چون اوج معنای آن ویژه ی حق تعالی است و مراتب نازله ی آن شامل حال همه ی مومنان است و مرتبه عالی تر آن مربوط به نبی و امام می شود .
کلمات ولاء ، ولایت ، ولیّ ، والی از ریشه ی «ول ی» است؛
ولایه [وی] (ع مص) ولایه ، دوست داشتن ، دوست شدن ، یاری دادن ، دست یافتن بر چیزی و تصرف کردن در آن ، مالک امر شدن و تصرف کردن ، پادشاهی راندن ، تسلط پیدا کردن ، دوستی . شهرهایی که یک والی بر آنها حکومت می کند و مسلط آنهاست.[23]
ولایت به کسر واو مصدر والی به معنای امارت و سلطنت است اما به فتح واو مصدر «ولی» ضد «عدو» و به معنای محب و دوست است .[24]
لسان العرب از ابن اثیر نقل می کند : ولایت به کسر واو ، مشعر به تدبیر و قدرت و فعل است و مادامی که هر سه در ولایت جمع نباشد اسم والی بر او اطلاق نمی شود .[25]
بستانی ولایت را به کسر و به فتحه ی واو به معنای قرابت می گیرد.[26]
ولایت به معنای ربوبیت پروردگار می باشد و بدین معناست که خدای بزرگ فرمود: «هنالک الولایه لله الحق».[27] ولایت حفظ و مراقبت حق را گویند که بنده را از هر چه منافی قرب است نگه دارد.[28] ولایت عبارت است از دایره بزرگی که رسالت و نبوت از احکام آن می باشند . ولایت عبارت از محیط عام و دایره بزرگی می باشد که یکی از احکامش این است که خداوند هر کس از بندگان را که بخواهد متولی و عهده دار نبوتش می فرماید و آن نبوت از احکام ولایت است.[29]
سید حیدر آملی در بیانی نغز و عارفانه ولایت را این چنین تفسیر و تعریف فرموده که : «ولایت قیام بنده است به حق. آن گاه که از نفس خویش فانی شده باشد و این، با تولی حق نسبت به او مسیر خواهد شد و به این وسیله خواهد توانست به مقام قرب و تمکین نایل گردد.[30]
ولایت در اصطلاح اهل معرفت، حقیقت کلیه ای است که شأنی از شئون ذاتیه حق و منشأ ظهور و بروز و مبدأ تعینات و متصف به صفات ذاتیه ی الهیه و علت ظهور و بروز حقایق خلقیه بلکه مبدأ تعین اسماء الهیه در حضرت علمیه است.[31]
علّامه طباطبایی ضمن حفظ معنای قرب در لغت ولایت ، امارت و تصرف را نیز از دل آن استنباط می کند و می افزاید که نخست ولایت به قرب و نزدیکی های زمانی و مکانی به کار می رفته و سپس به گونه های قرب و نزدیکی معنوی استعمال شده است و لازمه ی قرب و ولایت بین دو موجود، این است که ولی نسبت به متولی خود صاحب شئون و تصرفاتی است که دیگران ندارند؛ مانند ولی میّت و ولی صغیر. خداوند ولیّ مؤمنان است ؛ یعنی امور دنیایی و اخروی عباد خود را تدبیر و سرپرستی می کند. در ادامه علامه مواردی از ولایت تکوینی و تشریعی خداوند را یادآور می شود.[32]
قدر مشترک تمامی معانی لفظ ولایت سرپرستی می باشد که منظور از آن تحت اختیار گرفتن تمامی اموری است که به فردی واگذار شده است.[33]
4- ولایت اصالتاً از آن خداست.
قرآن کریم تعمّد خاصی روی این نکته دارد که بگوید ولایت اصالتاً متعلّق به حق تعالی می باشد و ولایت دیگران ولایتی است که در طول ولایت الهی به ایشان بخشیده شده است: ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ[34]: برای شما غیر از خداوند نه ولی ای هست ونه یاوری.[35] خداوند متعال برای این که نشان دهد که با هیچ کس تعارف ندارد در آیه ی 37 سوره ی رعد پیامبرش را تهدید می کند که اگر هواهای نفسانی عده ای از کفّار پیروی کنی چتر ولایتم را از سرت بر می دارم!: وَ کَذَالِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا وَ لَئنِِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلىٍِّ وَ لَا وَاق: ما این چنین قرآن را قانونى به زبان عرب نازل کردیم، اگر با وجود این دانشى که به سوى تو آمده، هوس هاى آن ها را پیروى کنى، از سوی خدا دوست و نگهدارى نخواهى داشت. این جاست که متوجه می شویم آن جایی هم که ولایت رسول و راکعین زکاة دهنده را پس از ولایت خود معرفی می کند در واقع بیان گر نوعی ولایت طولی است نه عرضی.[36]
.: Weblog Themes By Pichak :.