بررسی روایات «لیس منّا»
وَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السّلام قَالَ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَنَةً اسْتَزَادَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئَةً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهَا وَ تَابَ إِلَیْه[96]
امام رضا علیه السّلام می فرمایند: کسی که هر روز حسابرسی نفس خود را انجام ندهد از {ولایت} ما اهلبیت نیست[97]…
وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله: لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا وَ یُوَقِّرْ کَبِیرَنَا[98]
پیامبر اعظم صلّی الله علیه وآله می فرمایند: کسی که به کوچک ترهای از شیعیان ما رحم نکند و بزرگتر هایمان را مورد تکریم و بزرگداشت قرار ندهد از {ولایت} ما اهلبیت نیست.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ کَانَ مُسْلِماً فَلَا یَمْکُرُ وَ لَا یَخْدَعُ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ یَقُولُ إِنَّ الْمَکْرَ وَ الْخَدِیعَةَ فِی النَّارِ ثُمَّ قَالَ ص لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً وَ لَیْسَ مِنَّا مَنْ خَانَ مُسْلِم[99]
امام رضا علیه السّلام به نقل از پدرشان و ایشان از پدرانشان و ایشان به نقل از پیامبر صلّی الله علیه وآله می فرمایند: کسی که مسلمان باشد فریب و نیرنگ انجام نمی دهد پس به درستی که شنیدم از جبریل که می فرمود: فریب و نیرنگ از آتش است سپس پیامبر می فرمودند: کسی که در معامله ی با مسلمانی غش کند و کسی که به مسلمانی خیانت کند از {ولایت} ما اهلبیت نیست.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً أَوْ ضَرَّهُ أَوْ مَاکَرَهُ[100]
پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله می فرمایند: کسی که غش در معامله ی با مسلمانی کند یا به او ضرر برساند یا اورا فریب دهد از {ولایت} ما اهلبیت نیست.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحْسِنْ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَه[101]
امام صادق علیه السّلام می فرمایند: بدانید که به درستی که شأن چنین است که کسی که برای همسایه اش نیکو همسایه داری نکند از {ولایت} ما اهلبیت نیست.
لیس منّا من وسع اللَّه علیه ثمّ قتر على عیاله[102]
کسی که خداوند به او گشایش مادّی عطا کند امّا او در خرج کردن برای خانواده اش تنگ بگیرد از {ولایت} ما اهلبیت نیست.
لیس منّا من لم یوقّر الکبیر و یرحم الصّغیر و یامر بالمعروف وینه عن المنکر[103]
کسی که پیر را بزرگ نشمارد(در گفتار و رفتار) و به کودک مهربانی و رحمت نورزد و امر به معروف و نهی از منکر نکند از {ولایت} ما اهلبیت نیست.
وَ قَالَ صلّی الله علیه و آله لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً أَوْ غَرَّهُ أَوْ مَاکَرَه[104]
پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله می فرمایند:کسی که در معامله ی با مسلمانی غش کند یا او را بفریبد یا به او نیرنگ بورزد از {ولایت} ما اهلبیت نیست.
عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَیْسَ مِنَّا مَنْ ضَرَبَ الْخُدُودَ وَ شَقَّ الْجُیُوب[105]
پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله می فرمایند:کسی که به دیگران سیلی بزند و سینه ها را بشکافد از {ولایت} ما اهلبیت نیست.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ عَلَیْکُمْ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ- وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ الْخُرُوجِ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَمْلِکْ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ- وَ مُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَهُ وَ مُخَالَطَةَ مَنْ خَالَطَهُ وَ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَهُ وَ مُجَامَلَةَ مَنْ جَامَلَهُ وَ مُمَالَحَةَ مَنْ مَالَحَهُ وَ مُخَالَفَةَ مَنْ خَالَفَهُ وَ عَلَیْکُمْ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ الْکَفِّ وَ التَّقِیَّةِ وَ الْکِتْمَانِ فَإِنِّی وَ اللَّهِ نَظَرْتُ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَلَمَّا رَأَیْتُ النَّاسَ قَدْ أَخَذُوا هَکَذَا وَ هَکَذَا أَخَذْتُ الْجَادَّةَ فِی غُمَارِ النَّاسِ- فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم[106]
امام صادق علیه السّلام می فرمایند: بر شما باد به پروا پیشگی و راست گویی و ورع و تلاش زیاد و خارج شدن از نافرمانی خداوند و بدانید که شأن چنین است که کسی که هنگام خشم بر خویشتن فرمان روایی ندارد از {ولایت} ما اهلبیت نیست. و کسی که با شخص همراه خودش، خوب همراهی نکند وبا کسی که با او مدارا کرده، خوب مدارا نکند و با کسی که با او شریک شده، خوب مشارکت نکند و با کسی که با او همسایه شده خوب همسایه داری نکند و با کسی که با او معاشرت کرده معاشرت نیکویی نداشته باشد و با کسی که با او هم غذا شده شراکت خوبی در غذا خوردن نداشته باشد و با کسی که با او مخالفت کرده مخالفت نیکویی انجام ندهد (یعنی در مورد مخالفش عدالت را رعایت نکند مثلاً اگر مخالفش یک سیلی به او زده او در ازای این کار دو سیلی به او بزند در حالی که شرعاً فقط باید همان یک سیلی را قصاص کند) از {ولایت} ما اهلبیت نیست. بر شما باد به پیشه کردن تقوای الهی و خویشتن داری و تقیّه وکتمان. پس به درستی که من به خدا قسم به راست و چپ نگاه می کنم پس هنگامی که مردم را دیدم که فلان و بیسار را گرفته اند. من در شلوغی مردم به صورت جِد راه خودم را می روم. پس تا آن جایی که می توانید تقوای الهی پیشه کنید.
توضیح این که: در شریعت مقدّس اسلام که همان مکتب ناب اهلبیت است هر کدام از همراه و رفیق و معاشر و همسایه و همسفره و… که به نوعی در ارتباط با انسان هستند حقوقی بر گردن انسان دارند که بعضی از این حقوق جنبه ی فقهی دارد که می توان از آن به خط قرمز های شرعی نام برد و برخی جنبه ی اخلاقی دارند که خود بیانگر والایی و عظمت این شریعت مبارک هستند.[107] این مطلب در آیه ی 40 شوری به زیبایی به تصویر کشیده شده است:
وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمین
پاداش بدى [چون قتل و زخم زدن و اتلاف مال] مانند همان بدى است[108] ولى هر که بگذرد و [میان خود و طرف مقابلش را] اصلاح نماید. پاداشش بر عهده خداست یقیناً خدا ستمکاران را دوست ندارد.
بخش ابتدایی آیه در مقام بیان قانون فقهی است: وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها. امّا از آن جایی که اسلام فقط فقه نیست و دینی است که پیامبرش صاحب خُلُق عظیم است[109] بی درنگ پس از بیان حکم فقهی پا را فراتر گذاشته سراغ اخلاق می رود و بحث عفو و بخشش را پیش می کشد: فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ. آخر کار هم می گوید این که ما می گوییم عفو به خاطر این نیست که خداوند متعال از ظلم و ظالم خوشش می آید: إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمین. بنابرآن چه که گفته شد می فهمیم که هنگامی که در حدیث می فرمایند ازما نیست کسی که با همسایه اش خوب همسایه داری نکند در درجه ی اول قانون فقهی و حقوق مسَلَّم همسایگی را بیان می کند( مانند تجاوز نکردن به حریم زمین همسایه) و در درجه ی دوم بحث اخلاقی همسایه داری را مطرح می کند( مانند این که هنگامی که یک غذای خوشمزه و خوشبو درست کرده است که می داند بوی آن به خانه ی همسایه رسیده و زن و بچه های آن این بو را استشمام کرده اند به حکم اخلاق اسلامی[110] برای آنها هم مقداری از آن غذا را ببرد. هر چند از نظر شرعی این کار واجب نباشد.)
حسن بن جهم روایت میکند که من خدمت امام رضا(علیهالسلام) بودم و زید بن موسی برادر آن حضرت نزد ایشان بود، حضرت رضا(علیهالسلام) فرمود: ای زید، تقوای خدا را پیشه کن که ما با تقوا به این درجه رسیدیم، پس کسی که تقوا نداشته باشد و مراقب خدا نباشد، از ما نیست و ما نیز از او نیستیم. ای زید، بپرهیز از خوار شمردن کسی از شیعیان ما که به واسطه ی تقوا بزرگی یافته است، در این صورت نور تو نابود میشود. ای زید، مردم، شیعیان ما را مبغوض شمرده، با آنان دشمنی میکنند و خون و مال آنان را حلال میدانند، تنها به این دلیل که آنان نسبت به ما محبّت داشته، به ولایت ما اعتقاد دارند. پس اگر تو نیز به آنان بدی کنی، به خود ظلم کرده، حق خود را پایمال کردهای؛ حسن بن جهم گفت: پس از آن، حضرت(علیهالسلام) رو به من کرده، فرمود: ای پسر جهم. از کسی که با دین خدا مخالفت میکند، بیزاری جو، هر که باشد و از هر قبیلهای که هست، و هر که با خدا دشمنی میکند، او را دوست مگیر، هر کس باشد و از هر قبیلهای که هست؛ من به ایشان گفتم: ای پسر رسول خدا! چه کسی با خداوند دشمنی میکند؟ فرمود: هر کس که نافرمانی و معصیت او کند؛
نتیجه ی گفتار حضرت رضا(علیهالسلام) کلام قرآن است که مدار کرامت انسان همان تقواست و کرامت از طریق نسبت خویشاوندی و آرزو و امثال آن به دست نمیآید، بلکه از طریق مراقبت و طاعت حاصل میشود، و هر کس نافرمانی خدا کند، دشمن اوست و دشمن او چگونه میتواند دوست او باشد![111]
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنِ ابْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَدَخَلَ عِیسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّیُّ فَرَحَّبَ بِهِ وَ قَرَّبَ مَجْلِسَهُ ثُمَّ قَالَ یَا عِیسَى بْنَ عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ مِنَّا وَ لَا کَرَامَةَ مَنْ کَانَ فِی مِصْرٍ فِیهِ مِائَةُ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ وَ کَانَ فِی ذَلِکَ الْمِصْرِ أَحَدٌ أَوْرَعَ مِنْه[112]
ابی زیاد می گوید: نزد امام صادق علیه السّلام بودیم که عیسی بن عبدالله قمی وارد شد امام به او خوش آمد گفتند و نزدیکش نشستند سپس به وی گفتند ای عیسی ابن عبدالله! از {ولایت} ما اهلبیت نیست و ارج و قربی هم نیست که کسی در شهری -با جمعیّت صدهزار نفر یا بیشتر- باشد و حال آنکه در آن شهر یک نفر باورع تر از او در آن شهر باشد.
توضیح آن که این حدیث اوج پیوند ولایت وتقوا را از لسان اهلبیت علیهم السّلام به نمایش گذاشته است.
بررسی روایات «منّا اهل البیت»
دسته ای دیگر از روایات که نمایان گر ارتباط بین ولایت و تقوا هستند روایاتی هستند که ائمّه علیهم السّلام در آن ها می گویند فلان دسته از ما اهل بیت هستند. مانند این روایات: إنّ الأبرار منّا أهلالبیت[113]: به درستی که نیکوکاران از ما اهل بیت هستند. مَن اتقی الله منکم و أصلح فهو منّا أهلالبیت[114]: کسی که از شما تقوای الهی پیشه کند و {گذشته ی خود را اصلاح نماید} پس او حتماً از ما اهل بیت است. أنت إذا أطعت الله(عزّوجلّ) فأنت منّا أهلالبیت[115]: تو هنگامی که از خداوند متعال اطاعت کنی پس حتماً از ما اهل بیتی. مَن أحبّنا فهو منّا أهل البیت[116]: کسی که به ما عشق بورزد پس حتماً از ما اهل بیت است.
توضیح این که بین این روایت آخر با سایر روایاتی که تا الآن خوانده ایم چند جور می توانیم جمع نماییم: یکی این که این حدیث در مقام بیان همه ی شرایط منا اهل البیت شدن نیست و صرفاً به فراخور مقتضای صدور، بحث حب را مطرح نموده است. دوم این که عشق اگر عشق حقیقی و راستین باشد اطاعت همه جانبه و مخلصانه از معشوق از تبعات حتمی آن است. آری رشته ی محبّت چنان می کند که شاعر می گوید:
رشته ای بر گردنم افکنده دوست می کشد هر جا که خاطر خواه اوست
و کسی که به این معنا ایمان پیدا کند کذب سخن کسانی که در عین لاابالی گری و بی بند و باری دم از دوست داشتن اهل بیت علیهم اسّلام می زنند! برایش روشن می شود.
پاسخ به یک پرسش
در ذیل این دسته از روایات این سؤال ممکن است مطرح شود که آیا مثلاً هنگامی که می فرمایند سلمان از ما اهلبیت است وی هم مشمول آیه ی تطهیر می شود یا خیر؟
آیت الله جوادی آملی در پاسخ این پرسش فرموده اند: بیتردید، آنچه در این تعبیرات و مشابه آن آمده است بر فرض صحت صدور مقامی بس بلند را برای افراد یاد شده اثبات میکند؛ لیکن این مقام با آیه ی تطهیر و واژه ی (اَهلَ البَیت) ارتباطی ندارد (حتی اگر واژه ی (اَهلَ البَیت) در آیه ی تطهیر را عنوان مشیر برای خمسه ی طیبه ندانیم)، زیرا معیار مورد نظر در این روایات تقوا، اطاعت الهی، بَرّ بودن، محبت آلالرسول (علیهمالسلام) داشتن، شیعه و پیرو آنان بودن و… است که مجانست و سنخیت برای این افراد میآورد.
علامه مجلسی در شرح حدیث: أنتم آلمحمّد، أنتم آلمحمّد میگوید: این تعبیرها همانند سلمان منّا أهل البیت است که بر مبالغه در مشابهت دلالت میکند[117]-[118]
بررسی سایر روایات
شخصى به امام باقر علیه السلام عرض کرد: «الحمدللَّه شیعیان شما خیلى زیاد هستند» امام علیه السلام نگاه پرمعنایى به او کرد و فرمود: اینها که مىگویى شیعیان ما هستند، آیا این کارها را انجام مىدهند؟: هَلْ یَعْطِفُ الْغَنیُّ عَلَى الْفَقیرِ؟ وَ یَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسِیءِ وَیَتَواسَوْنَ؟ قُلتُ: لا، قالَ: لِیْسَ هؤُلاءِ الشِّیعَةُ، الشِّیعَةُ مَنْ یَفْعَلُ هَکَذا[119]
آیا ثروتمندان این افراد به حال فقراء و مستمندان خود توجّهى دارند و به آنها رسیدگى مىکنند؟ آیا بزرگان و نیکوکاران این افرادى که شما آنها را شیعه مىخوانید، خطاها و اشتباهات خطاکاران را مىبخشند و آنها را مورد عفو و گذشت قرار مىدهند، (یا آنها را چندین برابر مجازات مىکنند و زجر مىدهند!؟) آیا اینها مواسات دارند؟ خوشبختىهاى خویش را بین همدیگر تقسیم مىکنند (شادی هایشان را با هم قسمت نمایند)؟
آن مرد وقتى این ویژگی ها را شنید شرمنده شد و پاسخ منفى داد. سپس حضرت فرمود: چنین افرادى شیعه نیستند؛ شیعه کسى است که آنچه را گفتم عمل کند.
عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنَ الشِّیعَةِ وَ هُوَ یَقُولُ مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قُبْحِ الْقَوْل[120]
سلیمان بن مهران می گوید بر امام صادق علیه السّلام وارد شدم و در حالی که یکی از شیعیان نزد ایشان بود امام داشتند می گفتند: ای گروه شیعه زینت ما باشید و مایه ی ننگ ما نباشید. با مردم نیکو صحبت کنید و زبان هایتان را حفظ کنید و آن را از فضولی و حرف زشت بازدارید.
وامّا قدرت محبّت اهل بیت
همه ی آن چه که تاکنون از از لسان جواهر فشان ائمّه ی بزرگوارمان شنیدیم درست امّا نباید نا امید شد چرا که دوست داشتن اهل بیت و مبغوض داشتن دشمنان ایشان هر چند به تنهایی ما را در سلک شیعیان نمی گنجاند امّا قدرت باز داشتن از آتش جهنّم را دارد:
مردى به زنش گفت: برو نزد حضرت زهرا علیها السّلام و درباره ی من پرسش کن که آیا من از شیعیان شما هستم یا خیر! آن زن نزد حضرت رفت و پرسید. حضرت فرمود: به او بگو: اگر به آنچه که به تو دستور دادهایم، عمل مىکنى و از آنچه که نهى کردهایم، خویشتندارى مىنمایى تو از شیعیان ما هستى وگرنه، نه.
زن برگشت و فرمایش حضرت را به شوهرش گفت. آن مرد گفت: اى واى! چه کسى پیدا مىشود که از گناه و خطا به دور باشد؟ بنابراین، من همواره در جهنّم خواهم بود، زیرا هر کس از شیعیان آنان نباشد، در آتش جهنّم جاودان است. زن نزد حضرت زهرا آمده سخنان شوهرش را براى ایشان بازگو کرد. حضرت فرمود: به او بگو: این چنین نیست، شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند، هر کس که ما را دوست داشته باشد و دوستان ما را دوست و دشمنان ما را دشمن داشته باشد و با قلب و زبان طرفدار ما باشد، اگر با اوامر و نواهى ما در دیگر گناهان مخالفت کند از شیعیان ما نخواهد بود ولى در عین حال در بهشت است، امّا پس از آنکه در این دنیا به بلایا و گرفتاری ها و یا در صحراى محشر و قیامت به انواع شداید و سختی ها و یا در طبقه ی بالاى جهنّم گرفتار عذاب شدند، به خاطر محبّتى که نسبت به ما داشتهاند، ما نجاتشان مىدهیم و آنان را به نزد خود منتقل مىکنیم.[121]
نتیجه گیری فصل سوّم
آن چه که ما از تتبّع آیات و روایات پیرامون ارتباط ولایت و تقوا بدان دست یافتیم این بود که ادعای ولایت اهل بیت بدون تقیّد به ظواهر شرع –که زیربنای اصلی تقواست- کذب محض است و من تعجّب می کنم از جریان فکری ای که امروزه به سردمداری برخی وعاظ و مادحین در جامعه ترویج داده می شود و در آن بیشترین اهمیّت را به «حُبِّ صِرف» داده و لفظاً و حتّی عملاً چنین القا می کنند که تقوا و اطاعت از فرامین شرع مقدّس امری کاملاً فرعی و درجه ی سه و حتی گاهی بی اهمیّت می باشد. معلوم نیست این همه سفارش و توصیه های اخلاقی که در قرآن و روایات آمده برای کیست: کفّار و مشرکین که به قول معروف نشسته پاکند. اهل سنّت هم که طبق اعتقاد ما هر چقدر هم اهل عبادت و تقوا باشند به رو در آتش اند.[122]می ماند شیعه، شیعه هم اگر بخواهد بگوید محبّت به تنهایی مکفی است، آن گاه باید گفت این همه آیات و روایات اخلاقی بیهوده و عبث صادر شده است( نعوذ بالله).
آری به قول آیت الله جوادی حفظه الله تعالی: آن چه مهم است و مایه ی نجات انسان میگردد، ایمان و اطاعت مستمرّ است، وگرنه انتساب سببی یا نسبی با اهلبیت(علیهمالسلام) سودی ندارد، چنانکه ایمان لحظهای، عمل صالح دفعهای، اسلام ظاهری و مانند آن ثمری نمیبخشد، هرچند آن عمل صالحِ گذرا بیعت رضوان باشد.[123]
جمع بندی و نتیجه گیری
شیر را بچّه همی مانَد به او
تو به پیغمبر چه می مانی؟بگو
و سرانجام نتایجی که از این کاویدن ها و پژوهیدن ها گرفتیم این شد که:
1. به قول منطقیون یک مفهوم کلی ای به نام تقوا در معارف اسلامی وجود دارد که بیان گر این مسئله است که هر شخصی به حکم روشن اسلام بایستی دائماً در حال مراقبت از خانه ی دل خویش بوده و این پرنده را اسیر دام عنکبوتی دلبستگی های دنیا نسازد. به قول شاعر:
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این خانه نباشد به میان جز یادش
2. یک مفهوم کلی ای نیز به نام ولایت در عرصه ی معارف اسلامی هست که حکایت از سرپرستی مخصوص حضرت حق و فرستادگان او دارد. ولایت اصالتاً متعلّق به خداوند و بالعرض و به اراده ی خود حضرتش به فرستادگانش تعلّق می گیرد.
3. ولایت و تقوا دو مفهومی هستند که هر چند در تعریف از لحاظ جنس و فصل و سایر ممیّزات منفک از یک دیگرند امّا در عالم واقع، دست بر گردن همدیگر آویخته اند. و این آویختن و پیوستگی هست و تا ابد خواهد بود مگر این که در بدنه ی معارف اسلامی یک سِری تغییراتِ بنیادینی رخ بدهد!!!
4. و از همین پیوستگی است که ما حکم می کنیم که احدی نمی تواند ادعا کند که تحت ولایت خداوند متعال یا اهلبیت علیهم السّلام است و در عین حال بنای بر مراقبت از خویشتن (بنای بر پرهیزکاری) نداشته باشد.
5. خداوند پاک است پاک پاک. یک ذرّه آلودگی و عیب و کمی و نقص به درگاهش راه ندارد (سبحان الله). سالکان راه او که در رأس شان انبیا و همچنین اهلبیت علیهم صلوات الله قرار دارند نیز پاک پاک اند آن قدر پاکند که به مقام «عصمت» رسیده اند. این جاست که عقل می گوید رهروی این طریق هم ناچار می بایست با «تقوا» در زدودن ناپاکی از خویشتن بکوشد تا به دنیای قشنگ پاکان راه یابد.
6. در نظام حکومتی ولایت فقیه نیز هر کس متّقی تر باشد مقرّب تر است چراکه ولایت فقیه هم شعبه ای از ولایت رسول الله است. و به ناچار آن که بنای بر بی تقوایی و لاابالی گری داشته باشد از دایره ی این ولایت خارج می گردد.
.: Weblog Themes By Pichak :.